وبلاگ علمی و تفریحی
جدیدترین نرم افزار ها , مطالب و مقاله های مهندسی
تبلیغات
درباره ما


حامد هاشمی ٍ با سلام این وبلاگ جهت ارتقاء دانش فنی مهندسی ایجاد شده است مطالب و مسائل متفرقه صرفآ جهت کاهش یکنواختی وبلاگ است هر مطلبی که فکر کردید در شآن این وبلاگ نیست گزارش دهید هر مطلبی که فکر میکنید به قوم یا قبیله ای بی احترامی شده گزارش دهید هر مطلبی که برخلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران است گزارش دهید با تشکر
ایمیل : hamedhashemiii@yahoo.com
نویسندگان
ساعت
اطلاعات

داستان های جالب پَ نه پَ



تو رستوران پیشخدمتو صدا کردم … میگم آقا توی سوپ من مگس افتاده!
میگه مرده؟
پَ نه پَ هنوز زندست، داره شنا میکنه، صدات کردم بیایی نجاتش بدی !

یارو زده روح الله داداشی رو کشته، حالا گرفتنش میگه حالا چی میشه اعدامم میکنن؟؟
میگن پ نه پ میری مرحله بعد باید محراب فاطمی روهم بکشی

به دوستم میگم من عاشق این ماشین شاسی بلندام …
میگه منظورت پرادو و رونیزو ایناست؟
پَ نه پَ منظورم کامیونو تراکتورو ایناست !

ماشینه تا شیشه جمع شده … یه نفر اون بغل افتاده پارچه سفید روش کشیدن …
یارو داره رد میشه … میگه مرده؟
پَ نه پَ تصادف خستش کرده خوابیده

هفته پیش مریض شدم، رفتم آمپول بزنم …
آمپولارو دادم به پرستاره …میگه آمپول بزنم؟
پَ نه پَ توش آب پر کن تفنگ بازی کنیم!

دندونم بد جوری درد میکرد … دستمو گذاشته بودم رو صورتم …
دوستم دید منو پرسید دندونت درد میکنه؟
پَ نه پَ دارم اذان میگم گذاشتمش رو میوت ، همسایه ها اذیت نشن!

رفتم بچه خواهرمو از مهدکودک بیارم …
مربیه میگه بچه رو میبریدش؟
پَ نه پَ همینجا میخورمش
دارم کباب درست میکنم رو منقل و سیخای کبابو میگردونم …
اومده خودشو لوس کرده با لحن بچه گونه میگه عشقم داری کباب درست میکنی؟
پَ نه پَ دارم فوتبال دستی بازی میکنم

رفتم آلبالو بخرم … یارو میگه بریزم تو پلاستیک؟
پَ نه پَ همینجوری دونه ایی بده بندازم دور گوشم خوشگل شم !!!
به دوستم میگم دیشب تو کرمان یه پسره بنزین ریخته سرش خودشو تو خیابون اتیش زده…
میگه سوخت؟!
پَ نه پَ یه جون گرفت رفت مرحله بعد !

رفتم مرغ سوخاری بخرم یارو میگه همین‌جوری میبری؟
پَ نه پَ یه شرت پاش کن جلو مهمونا خجالت نکشه

رفتم دفتر هواپیمایی میگم عجله دارم میشه پرواز امروز شیراز رو واسم چک کنید؟
میگه اگه جا داد بگیرم؟
پَ نه پَ نگیر بذار پر شه من فردام میام چک میکنم بخندیم

جلو در اورژانس بیمارستان اعصاب خورد دارم قدم میزنم …
یارو میگه آقا چرا انقدر پریشونی مریض بد حال داری؟؟
پَ نه پَ تو امریکن آیدل اجرا دارم تو فکرم چجوری بخونم که سایمون ایراد نگیره!

سوار تاکسی شدم. یارو صدای ضبطشو تا ته زیاد کرده بود. میگم میشه صدای ضبطتونو کم کنید؟
میگه اذییتتون میکنه؟!
پَ نه پَ گفتم کم کنی این یه تیکشو من بخونم ببینی صدای کدوممون بهتره!

رفتم دستشویی عمومی در میزنم میگم یکم سریع تر…
میگه شمام دستشویی داری؟
پَ نه پَ اومدم ببینم شما کم و کسری نداری ؟!

 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:,     

نامه یک دخترخانوم به همسر آینده اش




نامه یک دخترخانوم به همسر آینده اش

عزیزم!
می توانی خوشحال باشی، چون من دختر کم توقعی هستم. اگر می گویم باید
تحصیلکرده باشی، فقط به خاطر این است که بتوانی خیال کنی بیشتر از من
می فهمی! اگر می گویم باید خوش قیافه باشی، فقط به خاطر این است که همه
با دیدن ما بگویند”داماد سر است!” و تو اعتماد به نفست هی بالاتر برود!

اگر می گویم باید ماشین بزرگ و با تجهیزات کامل داشته باشی، فقط به این
خاطر است که وقتی هر سال به مسافرت دور ایران می رویم توی ماشین خودمان
بخوابیم و بی خود پول هتل ندهیم!


اگر از تو خانه می خواهم، به خاطر این است که خود را در خانه ای به تو
بسپارم که تا آخر عمر در و دیوار آن، خاطره اش را برایم حفظ کنند و
هر گوشه اش یادآور تو باشد!

اگر عروسی آن چنانی می خواهم، فقط به خاطر این است که فرصتی به تو داده
باشم تا بتوانی به من نشان بدهی چقدر مرا دوست داری و چقدر منتظر
عروسیمان بوده ای!

اگر دوست دارم ویلای اختصاصی کنار دریا داشته باشی، فقط به خاطر این
است که از باتو بودن در کنار دریا خوشم می آید!

اگر می گویم هر سال برویم یک کشور را ببینیم، فقط به خاطر این است که
سالها دلم می خواست جواب این سوال را بدانم که آیا واقعا “به هرکجا که
روی آسمان همین رنگ است”؟! اگر تو به من کمک نکنی تا جواب سوالاتم را
پیدا کنم، پس چه کسی کمکم کند؟!

اگر از تو توقع دیگری ندارم، به خاطر این است که به تو ثابت کنم چقدر
برایم عزیزی!
و بالاخره…!!

اگر جهیزیه چندانی با خودم نمی آورم، فقط به خاطر این است که به من
ثابت شود تو مرا بدون جهیزیه سنگین هم دوست داری و عشقمان فارغ از رنگ
و ریای مادیات است!!!

 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ پنج شنبه 21 مهر 1390برچسب:,     

دیکشنری انگلیسی – اصفهانی



 
esfahan=half of the world
take : besoon

stand up : vakhiz

how much? : chaghaze

Did you take? : essedi

just now : jakh taze

what is wrong with you? : chedes?

fish : maa’y

collect : zaft
round : gombeli
lizard : malmali
like this : hamchini
unacceptable : nekbeti
wood : choogh
chicken : choori

 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:,     

احترام به فرزند!!



اینقدر تو خونه به من احترام میزارن

به من میگن الاغ به اتاقم میگن طویله به موبایلم میگن دسته خر به میز کامپیوترمم میگن آغل

اینم جمله ی معروفشونه این الاغ همش تو طویلشه یا داره با دسته خرش ور میره یا سرش تو آغلشه….

احترامو حال کردین

 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:,     

ده توصیه دوستانه |طنزنوشته



 توصیه ی دوستانه ***

* *

*۱) **مدرسه رفتن بی فایده است چون اگه باهوش باشی معلم وقت تو رو تلف میکنه
اگه خنگ باشی تو وقت معلمو.

* *

*۲) **دنبال پول دویدن بی فایده است چون اگه بهش نرسی از بقیه بدت میاد اگه
بهش برسی بقیه از تو.

* *

*۳) **عاشق شدن بیفایده است چون یا تو دل اونو میشکنی یا اون دل تورو یا دنیا
دل هردوتونو.

* *

*۴) **ازدواج کردن بی فایده است چون قبل از ۳۰ سالگی زوده بعد از ۳۰ سالگی دیر.

* *

*۵) **بچه دار شدن بی فایده است چون یا خوب از آب در میاد که از دست بقیه به
عذابه یا بد از آب در میاد که بقیه از دستش به عذابن.

* *

*۶) **پیک نیک رفتن بی فایده است چون یا بد میگذره که از همون اول حرص میخوری
یا خوش میگذره که موقع برگشتن غصه میخوری.

* *

*۷) **رفاقت با دیگران بی فایده است چون یا از تو بهترن که نمیخوان دنبالشون
باشی یا ازشون بهتری که نمیخوای دنبالت باشن.

* *

*۸) **دنبال شهرت رفتن بیفایده است چون تا مشهور نشدی باید زیر پای بقیه رو
خالی کنی ولی وقتی شدی بقیه زیر پای تو رو خالی میکنن.

* *

*۹) **انقلاب کردن بی فایده است چون یا شکست میخوری و دشمن اعدامت میکنه یا
پیروز میشی و دوست اعدامت میکنه.

* *

*۱۰) وبلاگ نویسی بی فایده است چون یا خوب مینویسی که مطلبتو میدزدن و حرص
میخوری یا بد مینویسی که مطلبتو نمیخونن و حرص میخوری.(البته در هر دوحال فحشو
میخوری

 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:,     

۳۰ کاری که وقتی اینترنت قطع میشه میتوان انجام داد!



۱ – فیلم ببینید
۲- اتاقتون رو تمیز کنید
۳- مجموعه۱ هزار عکسی رو که دارید اسم هاشون رو عوض کنید و مرتب کنید
۴- هارد کامپیوتر رو دیفرگ کنید
…۵- مین روب بازی کنید
۶- دفتر تلفن تون رو مرتب کنید
۷-هشت لیوان آب بخورید
۹- یاد بگیرید چطوری میشه رقصید
۱۰ – یک کتاب بخونید
۱۱- یک زنگی به دوستای قدیمی بزنید
۱۲- مانیتورتون رو تمیز کنید
۱۳- از ۱تا۱ میلیون بشمارید
۱۴- برنامه هایی بی ربطی رو که روی کامپیوترتون نصب کردید و لازم ندارید آن اینستال کنید
۱۵- برید بیرون و تصادفی از آدم ها عکس بگیرید
۱۶- دیکشنری باز کنید و صدتا لغت جدید یاد بگیرید
۱۷- سعی کنید اسم یک
فولدر رو روی کامپیوتر به con تغییر بدید!
۱۸- به سعی تون ادامه بدید
۱۹- رجیستری ویندوز رو باز کنید و سعی کنید تمام کلید هایی که با حرف a شروع می شند رو حذف کنید
۲۰- دوش بگیرید
۲۱- یک چیزی بخورید
۲۲- با گیم های روی موبایل خودتون رو سرگرم کنید اگر اسنیک باشه چه بهتر
۲۳- یک چیزی رو تیکه تیکه کنید
۲۴- خوب اون رو دوباره به هم بچسبونید
۲۵- یک زنگی به آی اس پی تون بزنید
۲۶- تو آینه نگاه کنید و سعی کنید باحال به نظر بیاید
۲۷- آیکان های دسکتاپ تون رو به اشکال مختلف مرتب کنید
۲۸- تمام ساعت هایی که در اطرافتون هست رو با هم تنظیم کنید
۲۹- توی مرورگرتون یک صفحه خالی باز کنید و مدام اف بزنید فایلهای ویدئو و ایمیج رو با نوت پد باز کنید
۳۰- یک نوت پد باز کنید و سعی کنید سی کاری که میشه وقتی اینترنت قطعه انجام داد رو توش لیست کنید بنویسید..

این سی مورد رو که انجام دادید بعدش حتما یک چکی بکنید ببینید مودم ای دی اس ال تون به برق وصل هست یا نه شاید اصلا مشکل قطعی اینترنت خودتون باشید آخرشم بگید :: اینترنته داریم؟؟ :دى

 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:30 كار بعد از قطعي اينترنت, اينترنت, جوك اينترنتي, جوك جديد, طنز اينترنتي, طنز كامپيوتري, طنز نوشته, فان جوك, مردم ازاري, مطالب فان و خنده دار,     

طنز آسانسور



آسانسور

روزی ، یک پدر روستایی با پسر پانزده اش وارد یک مرکز تجاری میشوند. پسر متوجه دو دیوار براق نقره‌ای رنگ میشود که بشکل کشویی از هم جدا شدند و دو باره بهم چسبیدند، از پدر می پرسد، این چیست؟ پدر که تا بحال در عمرش آسانسور ندیده است، می گوید: پسرم، من تا کنون چنین چیزی ندیده ام.
در همین موقع آنها زنی بسیار چاق را میبینند که با صندل چرخدارش به آن دیوار نقره‌ای نزدیک شد و با انگشتش چیزی را روی دیوار فشار دادو دیوار براق از میان جدا شد و آن زن خود را بزحمت وارد اتاقکی کرد. دیوار بسته شدو پدر و پسرهر دو چشمشان به شماره هائی بر بالای آسانسور افتاد که از یک شروع و بتدریج تا سی‌ رفت، هر دو خیلی‌ متعجب تماشا میکردند که ناگهان دیدند شماره‌ها بطور معکوس و بسرعت کم شدند تا رسید به یک، در این وقت دیوار نقره‌ای باز شد و آنها حیرت زده دیدند دختـر خانمی مو طلایی و بسیار زیبا و ظریف ، با طنازی از آن اتاقک خارج شد

پدر در حالی که نمی توانست چشم از آن دختر بردارد، رو به پسرش کرد و گفت: پسرم ، زود برو مادرت را بیاور اینجا !

 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:آسانسور, جوك, داستان طنز, داستان كوتاه, دختر مو بور, دست نوشته هاي طنز, طنز, طنز اجتماعي, طنز نوشته, فان, فان جوك, فكاهي, مطالب طنز, نوشته هاي خنده دار,     

دستورالعملهای شیرازی برای زندگی بهتر



http://static1.cloob.com//public/user_data/album_photo/1350/4047049-b.jpg

 


موضوع : <-PostCategory->


نویسنده :حامد هاشمی در تاریخ دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:: توصيه به تنبل ها, توصيه هاي شيرازي, توصيه هاي طنز, زندگي بهتر, شيرازي, طنز نوشته, نوشته هاي خنده دار,     

صفحه قبل 1 صفحه بعد